کد خبر: ۳۴۱۱
۰۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

چهارراه فرهنگ آب و برق در میدان هشتم شهریور

آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند در گذشته اینجا بیابان بوده و حتی دار و درختی هم وجود نداشته است. درخت‌ها در روستاهای اطراف بوده و پسربچه‌های بازیگوش را برای توت‌خوری به آنجا می‌کشانده است. در بوستان لاله هم چند درخت کاشته بودند، درخت‌هایی که حالا از دل پارک سر درآورده‌اند. عصر که می‌شود قدیمی‌ها به میدان ویلا می‌روند و دور هم می‌نشینند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند. گویا از وقتی میدان هشتصد پررفت و آمد شده و بوستان لاله هم حالت محلی خود را از دست داده است، پاتوقشان را از میدان هشتصد به میدان ویلا تغییر داده‌اند.

هشتم شهریور و سالروز شهادت شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و هفته دولت بهانه‌ای شد تا به محله آب و برق و محدوده خیابان ویلا برویم و از اهالی درباره پیشینه میدان هشتم شهریور یا همان فلکه هشتصد قدیم بشنویم. میدانی که از اواخر دهه40 که شهرک آب وبرق شکل گرفته مرکز این شهرک بوده و اسامی مختلفی بر خود گرفته است.


اولین‌های فلکه هشتصد

وضعیت فعلی میدان هشتم شهریور این است که کاربری‌های فرهنگی تعریف‌شده در چهار طرف این میدان قدیمی، آن را به محل رفت و آمد قشر تحصیل‌کرده، دانش‌آموزان و فعالان فرهنگی و اجتماعی تبدیل کرده است. کتابخانه مرکزی امام خمینی(ره) در یک‌سو، فرهنگ‌سرای فناوری و رسانه در بوستان لاله در سوی دیگر، مدارس نمونه دولتی مصلی‌نژاد و مدارس استعدادهای درخشان فرزانگان در دو سمت دیگر میدان چهار گوشه فرهنگی میدان هشتم شهریور را تشکیل می‌دهند. البته اداره پست و پمپ گاز هم دور همین میدان جا خوش کرده‌اند. 

آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند در گذشته اینجا بیابان بوده و حتی دار و درختی هم وجود نداشته است. درخت‌ها در روستاهای اطراف بوده و پسربچه‌های بازیگوش را برای توت‌خوری به آنجا می‌کشانده است. در بوستان لاله هم چند درخت کاشته بودند، درخت‌هایی که حالا از دل پارک سر درآورده‌اند.

عصر که می‌شود قدیمی‌ها به میدان ویلا می‌روند و دور هم می‌نشینند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند. گویا از وقتی میدان هشتصد پررفت و آمد شده و بوستان لاله هم حالت محلی خود را از دست داده است، پاتوقشان را از میدان هشتصد به میدان ویلا تغییر داده‌اند.

فرنگیس امیرابراهیمی که با خانواده‌اش از سال61 به این محل آمده درباره امکاناتی که آن روزها داشتند می‌گوید: «سه تا تاکسی تلفنی بود اینجا. مینی‌بوس و اتوبوس هم داشت. اما رفت و آمد سخت بود. اینجا فقط حمام بود و سوپر حسینی و نانوایی عرب. هفته‌ای یک‌بار بغچه‌پیچ می‌کردیم و بچه‌ها را می‌بردیم حمام.»

توران حسین‌زاده می‌گوید: «تفریحمان این بود که شام برداریم و برویم تا بولوار وکیل‌آباد و زیر درخت‌های توت کنار جوی آب بنشینیم. برای رفت‌وآمد هم خط94 بود که می‌رفت تا حرم. البته بچه‌ها را همین مدرسه شهرستانی می‌فرستادیم، رفت وآمد هر روزه برای بچه‌ها سخت بود اما امنیت داشتیم و خیالمان از بابت رفت‌وآمد بچه‌ها راحت بود.»


اسم هشتصد را خود مردم گذاشته بودند

وقتی سراغ قدیمی‌ترها را می‌گیرم پرسان‌پرسان به حمید کریمی می‌رسم. مردی که از کودکی در همین محل بوده و سال‌هاست آلومینیوم‌سازی‌اش را هم در همین‌جا راه انداخته است. متولد 1339 است و از سال48 همراه اولین ساکنان این محل به آب وبرق آمده است. 

درباره آن روزها تعریف می‌کند: «وقتی به اینجا آمدیم مدرسه شهرستانی در حال ساخت بود. 124خانه هشتصد متری برای کارمندها بود که به شهرک هشتصد معروف بود؛ جای مسجدالرضای الان. 254 تا 600 متری خانه‌های کارگری که به آن شهرک ششصد می‌گفتند و 51خانه 1200 متری برای مدیران و رئیسان هم بود. یکی از خانه‌های 1200متری را مدرسه شهرستانی کردند.»

وقتی صحبت از امکانات می‌شود می‌گوید: «وقتی آمدیم، حمام هم اینجا وجود داشت؛ شاید به‌دلیل روستاهای نه‌دره و پاچنار. اوایل میدان نبود، بعدها ساخته شد. یک فلکه کوچک بود و هیچ چیزی نداشت. به‌خاطر شهرک نام میدان شد هشتصد، سه چهار سال بعد از انقلاب هم هشتم شهریور نام گرفت ولی اهالی همچنان هشتصد می‌گفتند. اسم هشتصد را خود مردم گذاشته بودند.»


اهالی خودشان مسجد ساختند

پدر کریمی از کارمندان شرکت برق بوده و خودش و همه خواهر و برادرها هم سال‌هاست در همین محل مانده‌اند. او تعریف می‌کند: «دوتا مینی‌بوس برای سرویس کارکنان شرکت آب‌وبرق بود. یکی از داخل خود شرکت برق، میدان بسیج الان تا میدان هشتصد و بعد هم ششصد متری اول صابر می‌رفت. »

او ادامه ‌می‌دهد:«بیشتر همسایه‌ها خودرو نداشتند. ما یک فولوکس سبز رنگ داشتیم. مقابل میدان هشتصد جایی که الان پمپ گاز هست مأمور ژاندارمری داشتیم. یاد شیطنت‌های کودکی می‌افتد و می‌گوید: «با دوچرخه یا پای پیاده می‌رفتیم نه‌دره و چهارچشمه و پاچنار، پاچنار درخت‌های توت خوبی داشت.»

 

 

زمستان‌های سخت با بخاری کنده‌ای

محمد تهرانی‌فر هم کودکی‌اش را در همین محل گذرانده و سال‌ها بعد راننده اتوبوس محله خودشان شده است. تعریف می‌کند: «اول خط اتوبوس شماره 18 بود، بعد 24 شد و بعد 94 . شروع خط از شهرک صابر و خانه‌های ششصد بود، می‌آمد تا میدان هشتصد، بعد هم می‌رفت تا حرم. مدتی راننده خط94 بودم. 

در زمستان‌ گاهی برف این‌قدر زیاد بود که تا فلکه هشتصد می‌آمدیم و بقیه راه را خودرو بالا نمی‌رفت

کیپ تا کیپ آدم سوار می‌شد. در زمستان‌ گاهی برف این‌قدر زیاد بود که تا فلکه هشتصد می‌آمدیم و بقیه راه را خودرو بالا نمی‌رفت و مردم را پیاده می‌کردیم. سرمای اینجا استخوان‌سوز بود. به یاد دارم نفتی هفته‌ای دو سه بار می‌آمد و در میلان‌ها دور می‌زد، همه بشکه نفت داشتند اما بخاری‌ها کنده‌ای بود، نفت را برای هرچیزی مصرف نمی‌کردند، اینجا کنار کوه بودیم و چوب زیاد بود.»

 

 

تغییر از «صحیفه» به «هشتم شهریور»

رئیس اداره نام‌گذاری معابر و تابلونویسی شهرداری مشهد درباره تاریخچه نام‌گذاری میدان هشتم شهریور می‌گوید: «از گذشته به دلیل وجود خانه‌های هشتصد متری به این میدان، هشتصد می‌گفتند. گاهی هم نام میدان لاله را به دلیل مجاورت این میدان با بوستان لاله به کار می‌بردند.»

ناهید فربدنیا با اشاره به سابقه نام‌گذاری این میدان ادامه می‌دهد: «به‌دلیل حضور کتابخانه مرکزی در یکی از اضلاع این میدان سال82 نام صحیفه را برای این میدان مصوب کردیم و تابلو آن نصب شد. در سال86 هم‌زمان با افتتاح بولوار شهید فکوری نام میدان از صحیفه به هشتم شهریور تغییر کرد.»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44